نظرات شما عزیزان:
امشب از آسمان دیده ی تو،روی شعرم ستاره می بارد
درسکوت سپید کاغذ هاپنجه هایم جرقه می کارد
شعردیوانه تب آلودم، شرمگین از شیار خواسته ها
پیکرش را دو باره می سوزد،عطش جاودان آتشها
آری آغاز دوست داشتن است،گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دیگرنیندیشم،که همین دوست داشتن زیباست
از سیاهی چرا حذر کردن،شب پر از قطره های الماس است
آنچه از شب به جا می ماند،عطرسکرآور گل یاس است
آه،بگذار گم شوم در تو،کس نیابد ز من نشانه من
روح سوزان آه مرطوبت،بوزد برتن ترانه من
دانی از زندگی چه می خواهم،من تو باشم ،توپای تاسر تو
زندگی گر هزار باره بود،باردیگرتو،بار دیگر تو
آنچه در من نهفته دریاییست، کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین توفانی،کاش یارای گفتنم باشد
بس که لبریزم از تومیخواهم،بدوم در میان صحراها
سربکوبم به سنگ کوهستان، تن بکوبم به موج دریاها
بس که لبریزم از تومیخواهم،چون غباری زخود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام،به سبک سایه ی تو آویزم
آری آغاز دوست داشتن است،گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دیگرنیندیشم،که همین دوست داشتن زیباست
فروغ فرخ زاد-تهران -1335
+نوشته
شده در یک شنبه 17 مهر 1390برچسب:, ;ساعت10:57;توسط sepide; |
|